روزهای زندگی وارش



با یاد خدا

 

سلام

امروز شنبه اول هفتس.از هوا نگم که فوق العاده بهاریه.

آدم دلش میخواد ساعت ها بره بیرون توی این هوای عالی

بگذریم امروز رفتم دکتر سرماخوردگیم از ده روز گذشتهشربت و کپسول داد.

درمونگاهم گفته دیگه ویتامین و قطره ب مانمیده دولت.

چرا جابجا مینویسم☺☺

خلاصه دیگه قهطی شده

ی هفته دیگه تولد پسر کوچولومه عزیز دل من امیدوارم تا تولدش کاملا سرماخوردگیم برطرف بشه.

پسرخاله هرروز میشماره که چن روز ب تولدش مونده.خلاصه منتظر اون روزیم اینو بنویسم یادم بمونه که محمدطاها پایان یازده ماهگیش اولین قدماشو برداشت و یازده ماهونیم راه میره. چهارتادندون بالا داره و سه تا پایین.دوتا دیگه هم بالا داره درمیاره انگار.

میتونه بشینه راه بره دست بزنه بخنده گاز میگیره این روزام بهم بیشتر وابسته شده. فعلا برم همین و دگر هیچ☺☺


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها